میل آمدن

باید بیایی و کمی تربت بیاری

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

چادرمن ...


چادر من تو با من بزرگ شدی! با لحظه های زندگیم همراه بودی ...

با من زیر باران ماندی و خیس شدی

با من قد کشیدی... تغییر کردی... با من زیرآفتاب گرمت شد...

ادامه مطلب...
۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۳۲ ۸ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
yasaman donya

چفیه و چادر

خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس، یکی از خاطراتش را این چنین روایت می کند: یادم می آید یک روز که در بیمارستان بودیم، حمله شدیدی صورت گرفته بود. به طوری که از بیمارستان های صحرایی هم مجروحان زیادی را به بیمارستان ما منتقل می کردند. اوضاع مجروحین به شدت وخیم بود. در بین همه ی آن ها، وضع یکیشان خیلی بدتر از بقیه بود. رگ هایش پاره پاره شده بود و با این که سعی کرده بودند زخم هایش را ببندند، ولی خون ریزی شدیدی داشت    .

ادامه مطلب...
۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۴۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
yasaman donya

زمستان


آهای زمستان!
حواست جمع باشد
دور تو و هوا و عاشقانه هایت را خط می کشم
اگر با آمدنت
آقای من یک سرفه کند


۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

می آید از دور ...

می آید از دور، مردی سواره                                 

برمرکب عشق، چون ماهپاره  

والشمس رویش، واللیل مویش

گلها همه مست، از رنگ و بویش

ادامه مطلب...
۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۰۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya