سر کلاس ریاضی بود که استاد دو خط موازی رو تخته کشید خط بالایی نگاهی به خط پایینی انداخت و در دلش عاشقش شد خط پایینی هم نگاهی به خط بالایی انداخت و عاشقش شد در همین هنگام بود که استاد با صدای بلند گفت دو خط موازی هیج وقت به هم نمیرسن