دو برگ از زندگیم دوران خوشی بود. چون ایرانیان فبل از آنکه مسلمان شوند، به من احترام می گذاشتند و بعد از اینکه مسلمان شدند نیز از من بیشتر مراقبت می کردند. ولی از زمان قاجار دشمنان اسلام خواستند مرا کنار بگذارند که البته موفق نشدند. در دوران قاجاریه زنان و دختران، مرا در رنگ های سفید و آبی و تیره و سیاه می پوشیدند و خیلی ها مرا با گلدوزی های طلایی تزیین می کردند. یکی از پادشاهان ایران در آن زمان فتح علی شاه قاجار بود. زندگی من در دوران پادشاهی او بد نبود، اما وقتی محمد شاه قاجار پادشاه ایران شد، انگیلیسی ها برای اینکه  بتوانند کالاهای خودشان را به ما بفروشند، به ایران آمدند. آن ها بعضی از کارخانه های ایران را در اختیار خودشان گرفتند، تا بتوانند مردم ایران را فریب بدهند و بگویند لباس های آن ها زشت و لباس های غربی ها قشنگ است. می خواستند زنان ایرانی به جای پوشیدن من و لباس بلند، از لباس کوتاه و تنگ که ساخته ی دست خودشان  بود، استفاده کنند تا به گناه آلوده شوند. زنان و دختران ایرانی بسیار فهمیده بودند و فریب انگیلیسی هارا نخوردند. البته عده ای هم بودند که خیال کردند اگر به حرف انگلیسی ها گوش دهند پیشرفت می کنند، ولی در حقیقت آن ها فریب خورده بودند.

بعد از محمد شاه قاجار، ناصر الدین شاه، پادشاه ایران شد. در آن زمان آمریکایی ها وانگلیسی هایی که به ایران آمده بودند، مدرسه هایی ساختند تا دختران و پسران ایرانی در آن مدرسه ها درس بخوانند. در این مدرسه ها برای فریب دختران، به آن ها گفتند: اگر بخواهید پیشرفت کنید، باید حجاب را کنار بگذارید!بسیاری از دختران باهوش ایرانی این حیله ی بزرگ را باور نکردند، ولی عده یکمی در دام این دروغ گرفتار شدند و به خیال خوشان می خواستند با کنار گذاشتن حجاب پیشرف کنند، غافل از اینکه بی حجابی هیچ کمکی به پیشرفت  آن ها نمی کند، بلکه باعث عقبگردشان می شد! جالب است بدانید در زمان ناصر الدین شاه، دختران با من به مدرسه می رفتند و حتی صورتشان هم پوشیده بود. ولی آمریکایی ها تبلیغات خود را ادامه می دادند و سعی  می کردنند دانش آموزان را فریب دهند، تا اینکه یکی از دخترانی که در مدرسه ی آمریکایی ها در تهران درس می خواند، فریب خورد و بدون من به مدرسه وارد شد. او اولین دختری بود که بدون پوشیدن من به مدرسه می رفت و این کار آنقدر برای مردم زشت و تعجب آور بود که به او «آقا کوچولو » می گفتند. چون با نپوشیدن من خودش را شبیه به آقایان کرده بود. آقا کوچولو دل مرا به شدت آزرد. چون کار او باعث شد عده ای از دختران ساده لوح، فریب بخوردند و از من دور شوند. آن ها گمان می کردند با این کار پیشرفت می کنند، ولی بعد معلوم شد این عمل، یک نقشه ی خطرناک از سوی دشمنان اسلام بوده است.