یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو

ای آفتاب من همه چیزم فدای تو


یک شب بیا به ما برسد ای اذان صبح

از پشت بام مسجد کوفه صدای تو

ما مدتی است، خانه تکانی نکرده ایم

شرمنده ایم، در دل ما نیست جای تو 


غیر از همین دو قطره اشکی که مانده بود

چیزی نداشتم که بیارم برای تو


از روز های هفته سه شنبه اش برای من

شبهای پنجشنبه و جمعه اش برای تو


روزی به خاطر سفر جمکران من

روزی به خاطر سفر کربلای تو