بعضی زن های همسایه، گاهی حرصشان در می آمد! و می گفتند: این آقا ابراهیم هم خیلی خودش را می گیرد! می دانستم دردشان چیست!

می گفتم: شما اشتباه می کنید. او فقط می خواهد خودش را از گناه حفظ کند. برای همین نه به نامحرم نگاه می کند نه با نا محرم حرف می زند. من که خواهرش هستم. بعضی وقت ها توی خیابان از کنارش رد می شوم اما او متوجه نمی شود! ابراهیم توی فامیل و آشنا هم، همین طور مراعات می کرد. همیشه یک خط قرمز بین خودش و نامحرم می کشید.