ماه نور خورشید را به خودش می گیره و چادر مشکی تو گرمای خورشید را و اینگونه است که چادری ها با ماه نسبت دارند...
ماه نور خورشید را به خودش می گیره و چادر مشکی تو گرمای خورشید را و اینگونه است که چادری ها با ماه نسبت دارند...
عرضی نیست بانو!
فقط یادت باشد امروز که دختری، درآینده مادر دختر دیگری هستی و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی...
پس جدا از همه ی نا پاکیها، تو پاک بمان!
ولادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و روز دختر مبارک...
یادم هست،{وقتی در لبنان بود} در یکی از سفر هایی که به روستاها می رفت، همراهش بودم. داخل ماشین، هدیه ای به من داد. اولین هدیه اش به من بود، و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و همان جا باز کردم. دیدم روسری است. یک روسری قرمز، با گل های درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد؛ و به شیرینی گفت: « بچه ها دوست دارند شمارا با روسری ببینند». از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من می دانستم بچه ها به مصطفی حمله می کنند؛ که چرا شما خانمی را حجاب ندارد، میآوری موسسه؟
من بنده ی آنم که مرا می بیند
با حال خوشی کنار من می شیند
از خوب و بد دنیا برام میگوید
از پستی و سر بلندی و شادابی
از خستگی و ناعقلی و نادانی
هر چیز سر جای خودش می گوید
کامل و بی نقص همه را می مگوید
هر وقت کنار او که من می شینم
زیبا تر از قبل جهان را میبینم
«شعری از خودم»
یک خانم باحجاب
به این معنا نیست
که او آرایش کردن و لباس زیبا پوشیدن
را بلد نیست.. بلکه او می داند که