این روز ها زیاد اسم شهدای مدافع حرم رو میشنویم، می خوام درباره ی یکی از این شهدا حرف بزنم «شهید روح الله قربانی» شهیدی که در سن 15 سالگی مادر خودشو از دست دادن و با خواهر و برادر کوچکش زندگی بی مادری، سختی را پشت سر گذاشتند. شهیدی که بلیط برگشت داشتن اما عشق شهادت بهشون اجازه ی برگشت نمیدهد وبعد از دوماه دوری از خانواده بدنشان بر می گردد. حرف های آخر خانم ایشان( زینب فروتن) : خدایا جز زیبایی ندیدم. روح الله جان دارم برایت آبرو داری می کنم. اگر نمیرفتی ناراحت میشدی؛ آخرین باری که زنگ زدی گفتی: زینب بگذار کمی دیگر بمانم؛ گفتی دلم برای بچه هایی که اینجا ناجوانمردانه شهید می شوند می سوزد؛ اما قرار نبود اینجوری برگردی. به قول همسرشون ایشون اربا اربا شدن. تخریب چی بودن و همه ی مین هارا داخل ماشین گذاشتند و داشتند برمی گشتند که خمپاره به ماشینشون می خوره و شهید می شوند. فقط دوسال بود که ازدواج کرده بودند. ولی خانومش خیلی به ایشون وابسته بودند.. شهیدی با قلب مهربان... که به خاطر تقوا و قلب پاکشون بعد از شهادت انقدر اسمشون را می شنویم... وصیت نامشان متفاوت است، پر از عشق و محبت:

بسم الله الرحمن الرحیم

اشهد ان لا اله ال الله و اشهد انّ علی ولی الله والئمه المعصومین من ذریته الحسین الی حجه الله ان... انهم والحجه علیهم

ان الذین حق و الکتاب الحق والمیزان حق لاریب فیه

همسر عزیزم؛ پدرم؛ خواهرم، برادرم؛ بقیه دوستانم: اگر شهید شدم یک کلام حاج آقا مجتبی به نقل از علی (علیه السلام) می گفتند منتهی فضل الهی تقوی است؛ شهادت خوب است اما تقوی بهتر است تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز پیدا می کند فکر نکنم مال یک روز باشد شاید یک روزه هم باشد ولی حاج آقا می گفت پی ساختمان فندانسیون آهن است. چیزی که نمی دانید عمل نکنید. ادای کسی را درنیارید. بدون علم درست وارد کاری نشوید مخصوصا دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری ها... نه حج و کربلا صد بار... بدون این کارها؛ هینت و زیارت با توجه به نیاز با توجه به دین و سید الشهدا، مستثنی است و فقط قال الله: افضل الاعمال بر به والدین و اولادها.

مادر از تو متشکرم وقتی تحملم کردی، وقتی با اسم ارباب شیرم دادی، وقتی دعا کردی شهید شم. وقتی بابام عراق و سوریه و اردوگاه و جنگ و کمیته و بوسنی، پاکستان و افغانستان، جنوب عراق و شرق بود و تو مارو بزرگ کردی تنها و سخت. ان شاالله همیشه پیرو بی بی باشی ان شاالله با شهادتم شفاعتت کنم. دوست دارم وقتی که بهم شیر می دادی وقتی که بهم نماز یاد می دادی وقتی می فرستادیم هیئت پا برهنه؛ وقتی می فرستادیم ایستگاه صلواتی وقتی که باهام درسهام را مرور می کردی ازم می پرسیدی که هیچ مادری نمی کرد یا هیچ مادری تنهایی نمی کرد یا هیچ کدوم روزی پنجاه بار نمی کرد. به زینب گفتم مثل تو غضروف نخوره و استخوان میک بزنه و گوشتارو دهن ما بزاره باشه که ان شاالله دوروز سایه اش بیشتر بالای سر ما باشد.

سر خاک مادرم بروید؛ علی و فایزه شما دوتا مخصوص. حالم نداشتید بروید حاجت بگیرید آروم شوید. من را درکنار مادرم دفن کنید که هرچی دارم از مادر و پدرم است بابا رو هم همون جا بگذارید خواهرم روهم همین طور تا همه دورهم باشیم ان شاالله امام زمان (عج الله) هممون رو باهم قبول کند.

خوبی مامان سختی تورو زحمت های بابا و ... زینب منم پیش من خاک کنید عشقم که سخت ترین موقع ها به دادم رسید، آرومم کرد، قبولم کرد، دوستم داشت همه چیز من

دوست دارم یادم باشه که چند روز بیشتر زنده نیستم و چند باری بیشتر پیش نمیاد که کسی از من چیزی بخواد و منم بتونم کمکش کنم و من با کمال میل به آخرت این کار را بکنم باشه که خداهم خوشش بیاد. من اونی نیستم که بگم برای خدا کاری می کنم. بیشتر برای خوف و عقاب؛ ولی نمی دونم پدر و مادرم چیکار کردن خدا چی می خواست. حضرت زهرا(سلام الله) چی دوست داشته که امام علی (علیه السلام) و بچه هایش و رسول الله اینجوری تو دلم هستن شاید خیلیشم به خاطر چیز هایی که تو زندگی ازشون گرفتم دوست داشتم از همون اول لاتی تا کرده بودم و اون چند روز آقاجونی هم نداشتم.

شهادت: 13 \8\1394 _ بیست و یکم محرم الحرام 1437- سوریه