میل آمدن

باید بیایی و کمی تربت بیاری

۵۰ مطلب با موضوع «میــل آمدن...» ثبت شده است

عشق...

۲۴ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۹ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

زندگی من در دوران قاجاریه

دو برگ از زندگیم دوران خوشی بود. چون ایرانیان فبل از آنکه مسلمان شوند، به من احترام می گذاشتند و بعد از اینکه مسلمان شدند نیز از من بیشتر مراقبت می کردند. ولی از زمان قاجار دشمنان اسلام خواستند مرا کنار بگذارند که البته موفق نشدند. در دوران قاجاریه زنان و دختران، مرا در رنگ های سفید و آبی و تیره و سیاه می پوشیدند و خیلی ها مرا با گلدوزی های طلایی تزیین می کردند. یکی از پادشاهان ایران در آن زمان فتح علی شاه قاجار بود. زندگی من در دوران پادشاهی او بد نبود، اما وقتی محمد شاه قاجار پادشاه ایران شد، انگیلیسی ها برای اینکه  بتوانند کالاهای خودشان را به ما بفروشند، به ایران آمدند. آن ها بعضی از کارخانه های ایران را در اختیار خودشان گرفتند، تا بتوانند مردم ایران را فریب بدهند و بگویند لباس های آن ها زشت و لباس های غربی ها قشنگ است. می خواستند زنان ایرانی به جای پوشیدن من و لباس بلند، از لباس کوتاه و تنگ که ساخته ی دست خودشان  بود، استفاده کنند تا به گناه آلوده شوند. زنان و دختران ایرانی بسیار فهمیده بودند و فریب انگیلیسی هارا نخوردند. البته عده ای هم بودند که خیال کردند اگر به حرف انگلیسی ها گوش دهند پیشرفت می کنند، ولی در حقیقت آن ها فریب خورده بودند.

ادامه مطلب...
۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۳۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

زمستان


آهای زمستان!
حواست جمع باشد
دور تو و هوا و عاشقانه هایت را خط می کشم
اگر با آمدنت
آقای من یک سرفه کند


۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

می آید از دور ...

می آید از دور، مردی سواره                                 

برمرکب عشق، چون ماهپاره  

والشمس رویش، واللیل مویش

گلها همه مست، از رنگ و بویش

ادامه مطلب...
۰۳ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۰۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

اتل متل یه بازی

اتل متل یه بازی

بازی یی بچه گونه

از آقاجون نشسته

تا کوچولوی خونه


اول عمو نشسته

بعد زن عمه فریده

بعد مامان و آقاجون

بعد بابا و سعیده

ادامه مطلب...
۲۵ دی ۹۲ ، ۱۷:۲۲ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
yasaman donya

امام و مهمات

در روزهای اول جنگ امام به من گفتند که ما چند تا تفنگ داریم؟ این را تحقیق کنید. من فورا همه فرماندگان نظامی را جمع کردم ودستور امام را گفتم، آنها هم اطاعت کردند. یک عددی از همه جا جمع کردند و به من گفتند که من از تعداد تفنگ ها خنده ام گرفت.

ادامه مطلب...
۲۵ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۶ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

یک روز دیگر صبر کن

تنگ آب از روز های قبل خالی تر شده است

زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است

هر نگاهی می تواند خلوتم را بشکند

کوزه ی تنهایی روحم سفالی تر شده است

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۳ ۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

عشق یعنی ...

عشق یعنی آتش افروخته
عشق یعنی خیمه های سوخته
عشق یعنی حاجی بیت الحرام
دل بریدن ها وحج ناتمام
عشق یعنی غربت نور دوعین
عشق یعنی گریه برقبر حسین
عشق را گویم فقط در یک کلام
یا اباالفضل وحسین و والسلام.

این ماه  بر تمام مسلمانان جهان تسلیت باد.

۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۶ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
yasaman donya

رهبر در تیر ماه 1318متولد شد.

«55سال است که عینک روی چشمهای رهبر نشسته است،از13سالگی.».«رهبر شش فرزند دارد؛ مصطفی،مجتبی،مسعود،میثم،بشری سادات،هدی سادات و شش نوه که پنجشنبه و جمعه خانه پدر بزرگ را شلوغ می کنند».

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۹:۳۱ ۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
yasaman donya

سه شنبه من

یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو

ای آفتاب من همه چیزم فدای تو


یک شب بیا به ما برسد ای اذان صبح

از پشت بام مسجد کوفه صدای تو

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
yasaman donya